روتین تر از من نیس.

هفتمیش.

يكشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۵۶ ب.ظ
نقاشی ای که آرتا کشیده. در نگاهِ اول یه چادر ِ مسافرتی بنظر میاد که پشه بندِ صورتی جلوش گذاشن و از کنجِ پشه بند امام ظهور کرده . اما اشتباه نکنید دوستان. اون ماشینیه که با قطار تصادف کرده.  و اون امامم آتیشی بیش نیست. و چه تلخِ صحنه له شدن اون راننده ی مچاله. درکل که آیم سو مغموم  . حالا گیر داده صاف بچسبونیم تو هال :/ مامانه من بچه بودم جز پشته دستش از دنیا چیزی ندیدم. و در کمال حیرت قبول کرده برا نیم روزی تنِ دیوار باشه. گو تو زندگی اصن :(
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۰۱
نعنای وَشی

نظرات  (۱)

وااای :))))
مام بچه بودیم اینام بچه ن، چرا انقد خشن خب؟
من فقط خودمو مامان بابامو در دشت و دمن میکشیدم
پاسخ:
من فقط به کوه و رودخونه اعتقاد داشم :))))))) گاهیم ادمای بی انگشت میکشیدم. لامذهب انگشت هنوزم که هنوزه نقطه ضعفمه :))))))
آرتا روحیش داغونه . میاد پیشم میگه سرچ کن آدمه دماغ قطع شده :/ =)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی