shitty life.
سه شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۳۳ ب.ظ
نفرت و کینه کلِ من شده. خستم واقعا. منفور تر از من خودمم. کاش مث باقی قدرت ول کردن و ساده گذشتن داشتم. یه بازندم. یکی که آویزونِ عواملِ بیرونیه. کل احساساتش به اونا بستگی داره. اراده ناچیز.اعتمادبنفس ناچیزتر. حس میکنم کل زندگیمو باختم. کنکورهم که نتونسم و وقتی به سال بعد فک میکنم با این روحِ خسته و داغون تر از قبل شک میکنم به موندنم.
بغض دارم.
همه خوب میتونن بعد هر اتفاقی خودشونو جموجور کنن. موفق شن.فراموش کنن.
منِ احمق..
واقعا از حرف پرم. هیچ کسم باقی نذاشم واسه این روزام.
خستم از نوشتن.فقط یکی با کلی حسای گوه مچاله شده تو خودش. و هیچ اتفاق خوبی انتظارشو نمیکشه.
۹۶/۰۵/۰۳